یادداشت سردبیر: از سالی که پشت سر گذاشتیم

سیما غفارزاده – ونکوور

سال ۲۰۱۸ هم با تمام فراز و نشیب‌هایی که داشت، به روزهای پایانی‌اش رسید. البته ما مهاجران ایرانی که رشته‌ها و پیوندها با سرزمین مادری‌مان – خانهٔ اول – ناگسستنی‌ست و تحت تأثیر وقایع کشورِ همیشه-در-فراز-و-نشیبمان هستیم، بسته به استحکام آن پیوندها و حساسیت‌های فردی‌مان، ناگزیر تحت تأثیر حجم بیشتری از حوادث قرار می‌گیریم و طبعاً نسبت به یک کانادایی، در این خانهٔ دومی که قرارست امنیت و آرامش بیشتری برایمان داشته باشد، زندگی‌مان دستخوش امواج و تلاطمات بیشتری است. اصلاً شاید بتوان گفت که زندگیِ اغلب مهاجران ایرانی نسل اول در کانادا، خصوصاً آن‌ها که طی یکی دو دههٔ قبل پا به این کشور گذاشته‌اند، هنوز بیشتر تحت تأثیر جریانات داخل کشور است. این دسته از مردم، اغلب هنوز به‌شکلی وابستگی‌هایی مالی به ایران دارند و اغلب هنوز اعضای خانواده و وابستگان بیشتری در آنجا دارند، و طبعاً مسائل روزِ ایران که مستقیماً زندگی اعضای خانواده‌شان را در سایه‌ قرار می‌دهد، برای اینان نیز اهمیتی ویژه می‌یابد. هر چند، از منظری وسیع‌تر، کدام انسان است که از کنار اخباری چون مرگ نوجوانان و جوانان آن سرزمین – نخبه یا غیر آن – در تصادفاتی که قابل اجتناب‌اند، بی‌تفاوت بگذرد؟ کدام انسان است که خبر زندانی و شکنجه شدن کارگری را که تنها به عدم دریافت حقوقش اعتراض داشته است، بشنود و شانه بالا بیاندازد؟ کدام انسان است که خبر آن نوجوانی را که از شدت فقر و گرسنگی خودکشی کرد، بشنود و دلش نلرزد؟… از این منظر، تازه‌مهاجر و کهنه‌مهاجر معنایی ندارد؛ انسانیت اگر باشد، نمی‌تواند درد و رنج را نادیده بگیرد. بماند، آن که قلباً درد و رنج دیگری را تاب نمی‌آورد، آن که عمیقاً فقر و ستم و استبداد را ناعادلانه می‌داند، بی‌تردید این باور و تفکرش بدونِ مرز است و آن را محدود به مرزهای وطنش نمی‌کند، اما به‌هر رو، همان رشته‌ها و پیوندهاست که موجب می‌شود یک مهاجر تأثیرات بیشتری از آنچه در وطنِ غالباً-جهانِ-سومی‌اش می‌گذرد، بپذیرد.

و اما اینجا در کانادا، در خانهٔ دومِ ما مهاجران نسل اول، «فراز و نشیب»ها چندان شباهتی به آنچه بالاتر اشاره شد، ندارد. در اینجا، اغلبِ موضوعات و وقایع، خوب یا بد، مانند آب و هوا، قابل پیش‌بینی‌اند و می‌توان به‌موقع برایشان آمادگی لازم را پیدا کرد. بالا و پایین شدن قیمت جهانی نفت، رونق یا رکود بازار مسکن، و در مجموع نوسانات در اوضاع اقتصادی کشور به شکلی نیست که یک‌شبه کسی را به خاک سیاه بنشاند یا از کسی میلیاردر بسازد. با این‌همه، کانادا نیز همواره اقتصاد و گاه سیاست‌هایی متأثر از همسایهٔ قدَرقدرتِ جنوبی داشته و دارد. کما اینکه ماجرای دستگیری مدیر ارشد مالی شرکت هواوی به درخواست دستگاه قضایی آمریکا، به اتهام نقض تحریم‌های ایران یا از دیدِ پرزیدنت ترامپ به‌عنوان وجه‌المصالحهٔ جنگ تجاری بین آمریکا و چین، هم‌اکنون کانادا را در وضعیت بغرنجی قرار داده است، به‌طوری‌که سه تن از شهروندانش در کشور چین دستگیر شده‌اند و در وضعیت نامشخصی به‌سر می‌برند. همچنین در سی‌ام ماه نوامبر گذشته، بالاخره بعد از یک سال و نیم بحث و گفت‌وگو و رفت و برگشت‌های بسیار بر سرِ قرارداد نفتا، قرارداد جدیدی در حاشیهٔ اجلاس سران G20، بین کانادا، آمریکا و مکزیک در بوینس آیرس امضا شد. نکتهٔ جالب اینکه عنوان قرارداد جدید در آمریکا USMCA است (United States-Mexico-Canada Agreement)، در کانادا با آوردنِ نام کشور به ابتدای کلمه، CUSMA نام گرفته و در مکزیک، رسانه‌ها آن را T-MEC می‌نامند و برخی نیز MUSCA، چرا که معتقدند USMCA را نمی‌شود راحت تلفظ کرد. گویا پرزیدنت ترامپ هیچ‌وقت نفتا را به‌عنوان یک برند نپذیرفته بوده و پیش از امضای توافق، وقتی از او پرسیده‌اند که اگر کانادا با تغییرات اعمال‌شده موافقت نکند، چه؟ او در پاسخ گفته است که حرف C را از این نام جدید برخواهد داشت! هر چه هست، روشن نیست سه رئیس جمهور دقیقاً چه توافقی را امضا کرده‌اند، چون هنوز جزئیات این توافق‌نامه منتشر نشده است. تنها چیزی که معلوم است آنکه آن‌ها روی بیش از یک تریلیون دلار تجارت مشترک توافق کرده‌اند. با آنکه تأثیرات مانورهای آمریکا در اقتصاد کانادا را نمی‌توان منکر شد و در ماه‌های آتی باید دید قرارداد جدید چگونه اقتصاد این کشور را تحت تأثیر قرار خواهد داد، اما نرخ بیکاری در کانادا در ماه نوامبر ۵٫۶٪ اعلام شد که کمترین میزان طی ۴۰ سال گذشته بوده است. امید است که شاهد شکوفایی اقتصادی کانادا در سال جدید باشیم و نیز تلاش کنیم تا در ساختن و توسعهٔ کشوری که خانه‌اش می‌نامیم، سهمی را از آنِ خود کنیم. چنین باد!

ارسال دیدگاه